تبعات جنگ تعرفهای ترامپ بر اقتصاد جهان و ایران | مصرفکنندگان آمریکایی بازنده جنگ تعرفهها هستند
سیاسی
بزرگنمايي:
عصر کرد - به گزارش همشهری آنلاین، در یک هفته اخیر با اقدام دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در وضع تعرفههای سنگین بر کشورهای جهان، شوک جدیدی به اقتصاد دنیا وارد شده است. همه بازارهای مالی دنیا در یک هفته اخیر سقوط کردهاند و دورنمای رکود بر اقتصادهای بزرگ سایه افکنده است. ارزش بورسهای آمریکا بیش از 10 تریلیون دلار کاهش یافته و تاکنون مردم آمریکا خسارت سنگینی دیدهاند.
با این حال، ترامپ بهدنبال رفع کسری تراز تجاری آمریکا با ادامه سیاست تعرفهای است. گرچه ترامپ برای 90 روز این تعرفهها را به جز برای چین تعلیق کرده است اما اثرات بنیادین نااطمینانی از ترامپ همچنان وجود دارد. درباره تبعات سیاست ترامپ بر اقتصاد جهان و اقتصاد ایران با احمد صالحی، کارشناس اقتصاد بینالملل گفتوگو کردهایم.
مبنای تصمیم آمریکا در وضع تعرفه بر واردات کالا از سایر کشورها چیست؟
اولین نکته این است که این ارقام شوکآور بود؛ یعنی شاید عمدتاً کارشناسان فکر میکردند که سقف تعرفهها روی 20 درصد و 10 درصد باشد درحالیکه الان نقطه شروع 10درصد و به بالا شد. این حمام خونی که در بازار سهام در جاهای مختلف دنیا هم میبینیم نتیجه این تصمیم است.
نکته دوم فرمول محاسبه عجیب و غریبی است که برای اعلام تعرفهها بهکار رفته؛ یعنی آمریکا خیلی سیاسی رفتار نکرده است. آمریکا دقیقا کسری تراز تجاری هر کشور را درصورت کسر گذاشته، صادرات آن کشور به آمریکا را در مخرج کسر گذاشته و هر چه شد تقسیم بر 2 کرده است؛ یعنی هر کشوری به آمریکا صادرات بیشتری دارد از نظر ترامپ، خائنتر است.
مبنای این تصمیم را باید همان ایده امریکن اکسپشنالیزم یا استثنا بودن آمریکا بدانیم که واقعا در ایالاتمتحده از مدرسه چنین ذهنیتی را پرورش میدهند. طبق این فرمول، اگر کشوری مثل کامبوج یا ویتنام به آمریکا صادرات خیلی زیادی دارند، ولی آمریکا به آن کشورها صادرات زیادی ندارد، حتما آن کشورها از ابزارهای ناعادلانه تجاری استفاده کردهاند وگرنه امکان ندارد آنقدر کسری تجاری با آن کشور بهخصوص وجود داشته باشد.
درنتیجه این ایده، یک دفعه اتحادیه اروپا، ژاپن، کامبوج، کانادا و استرالیا که همه دوستان آمریکا هستند بالاترین تعرفه برایشان وضع شده است. این فرمول خیلی عجیبوغریبی است و در هیچ مکتب اقتصادی هم نیست. درواقع آمریکا گفته هر کسی که بیشتر به من صادرات میکند حتما یک شیطنتی میکند پس من برای آن تعرفه بیشتری وضع میکنم.
درحالیکه صادرات یکی از هزاران مباحث اقتصادی کشورهاست و یک عامل مهم هست، ولی دهها عامل دیگر هم وجود دارد.
سؤال مهم این است که نهایتا تصمیم ترامپ که تاکنون لرزهای در اقتصاد آمریکا ایجاد کرده به نفع مردم آمریکا خواهد شد؟
خب، یک اشتراک نظری وجود دارد که حتما شهروندان آمریکایی حداقل در کوتاهمدت و میانمدت بازنده میشوند. این را همه قبول دارند و حتی خود ترامپ هم در سخنرانی گفته که در کوتاهمدت مجبوریم؛ مثلا برای اینکه در بلندمدت وضعمان بهتر شود.
اگر دقت کنید در نخستین توئیتی هم که ترامپ بعد از وضع تعرفه زد، نوشت که مریض بعد از عمل جراحی زنده است؛ پس این یعنی موفقیت، دیگر از الان به بعد شروع میکند به بهتر شدن.
ترامپ یک سخنرانی هم کرد و گفت درواقع من نمیخواهم بازارها بریزد، ولی بعضی وقتها شما چارهای نداری جز اینکه دارو مصرف کنی. پس اینکه مصرفکنندگان آمریکایی بازنده جنگ تعرفهها هستند، مورد اجماع است.
فراتر از مردم عادی، آیا وضع تعرفهها به نفع اقتصاد آمریکا و بخش تولید و کارخانجات خواهد بود؟
بورسهای آمریکا طی 3 روز پس از وضع تعرفهها تقریبا 13 درصد سقوط کردند. اگر بخواهیم بفهمیم 13 درصد سقوط در 3 روز یعنی چه، باید آن را با سقوط بحران مالی سال 2008 مقایسه کنیم که بحران جهانی بود. در آن بحران، اوباما مجبور شد 1250 میلیارد دلار پایه پولی خلق کند تا سهام شرکتهای بزرگ آمریکایی را بخرد و این پول را به آنها تزریق کند که تعطیل نشوند؛ یعنی دولت آمریکا با 1250میلیارد دلار خلق پایه پولی و تملک سهام بنگاههای خصوصی عملا گستردهترین عملیات مالی دولتی کمونیستی تاریخ بشر را انجام داد. به آنها پول تزریق کرد که ورشکست نشوند؛ درحالیکه در نظام اقتصادی بازار، اگر بنگاهی ورشکست میشود دولت فقط باید نظاره کند و حمایت نکند که درنهایت دست نامرئی بازار، آن را تنظیم میکند.
چون در نظام بازار آزاد گفته میشود هر وقت یکسری شرکتها ورشکست شوند، شرکتهای دیگری بهوجود میآیند و بازار به حیات خودش ادامه میدهد. اما اوباما در سال 2008 این اصل را نقض کرد؛ آن هم با یک رقم 1250میلیارد دلاری. باز برای اینکه خوب فهم شود باید مثال بزنیم پایه پولی آمریکا تا قبل از سال 2008 فقط 830 میلیارد دلار بود؛ یعنی در طول 100سال رسیده بودند به عدد 830میلیارد دلار اما در طول یک سال 1250تا به این 830 میلیارد دلار اضافه شد.
اساسا جنبش والاستریت در اعتراض به همین شکل گرفت و معترضان میگفتند دولت چرا برای نجات بنگاههای بزرگ پول خلق کرده؟ اگر هدف حفظ کارگران است، همین پول را به کارگران شرکتهای در حال ورشکستگی بدهد. چرا مجددا پول را به شرکتهایی میدهند که خود آنها عامل بحران مالی هستند؟ اما در آن 8ماه بحران مالی سال 2008، بورسهای آمریکا مجموعا 20 درصد سقوط کردند، ولی اکنون طی 3 روز پس از وضع تعرفههای ترامپ، بورسهای آمریکا 13 درصد سقوط کردهاند. الآن همه کارشناسان میگویند که ترامپ بهتر است بیاید و بگوید غلط کردم، اما دیدیم که او توییت کرد و نوشت: از 50 تا کشور با من تماس گرفتند که با همدیگر مذاکره کنیم؛ یعنی قصد عقبنشینی ندارد.
اکنون سؤال این است که اگر مصرفکننده ضرر میکند که قابل پیشبینی بود، چرا الان تولیدکننده یعنی بازار سهام آمریکا هم دارد میریزد؟ چون علیالقاعده سیاست تعرفه در حمایت از صنایع داخلی بوده و باید به نفع آنها میشد؟
آینده این سیاست جنگ تعرفهای چه میشود؟ به نفع چین میشود؟ به نفع آمریکا میشود؟ به نفع چه کشوری میشود؟
الان شواهدی نداریم و فقط میتوانیم تحلیل کنیم. تنها شواهدی که داریم نتایج بازار بورس است. خب، بازار بورس آمریکا در آن 3،2 روز 13 درصد ریخت و از فوریه یعنی از وقتی که ترامپ آمد 10 تریلیون دلار ارزش بورسهای آمریکا سقوط کرده است.
در این دعوا آمریکا بیشتر زیان میکند؛ چون کل صادرات چین به آمریکا تا سال 2018 (قبل از دوره ترامپ) حدود 550 میلیارد دلار بوده که الآن 437 میلیارد دلار شده و این عدد یعنی 3،2 درصد تولید ناخالص داخلی چین.
چین از 6،5 سال پیش صادراتش به آمریکا را بهطور هدفمند کم کرده است. به اضافه اینکه در اسفندماه طرح کلان اقتصادی جدید خود را بر مبنای تمرکز بر مصرف داخلی رونمایی کرد.
یعنی چینیها میگویند از این پس برای تداوم رشد اقتصادی باید روی یک و نیم میلیارد جمعیت خودمان بیشتر حساب کنیم. این طرح، قبل از این اعلام تعرفههاست؛ یعنی اصلا طرح کلان چین این بوده که رشد اقتصادیاش را براساس تحریک مصرف داخلی تمرکز دهد و همزمان چین در حال توجه به جنوب جهانی است. (همان شرق که ما در مقابل غرب میگوییم.)
چین بهعنوان نماینده جنوب جهانی، سازمانهای بریکس و شانگهای را راه انداخته و در کنار آن مصرف داخلی یک و نیم میلیارد جمعیت خودش که عدد بزرگی است، پیشاپیش به استقبال تعرفههای ترامپ رفته است.
الان تجارت چین با سازمان آسهآن از تجارت چین با آمریکا پیشی گرفته است؛ درحالیکه تا چند سال پیش آمریکا بزرگترین شریک تجاری چین بود. درنتیجه هرگونه افولی در اقتصاد آمریکا مستقیما اثرش روی اقتصاد چین حس خواهد شد و هنوز هم این حرف معتبر است؛ برای همین چین هم همواره دنبال این بوده که وابستگی به تجارت با آمریکا را کم کند. اساسا تحلیل من این است که پروژه کمربند - جاده که در سپتامبر سال 2013 (شهریور سال 1392) در آستانه، پایتخت کشور قزاقستان رونمایی شد و یک پروژه یک و نیم تریلیون دلاری در 120 تا کشور دنیاست در همین راستا بوده است.
اصلیترین راهبرد این طرح این بود که چین را به اروپا وصل کند. چون 3 قطب پول در دنیا هست: چین، اروپا و آمریکا. پس از بحران مالی سال 2008 و خلق پول 1250 میلیارد دلاری آمریکا، چین به این نتیجه رسید که باید راهش را از آمریکا جدا کند و سازمانهای منطقهای را توسعه دهد.
چرا چین به این نتیجه رسیده که وابستگی تجاری را به آمریکا کم کند؟
چون چین نگاه کرد در این جنگی که با آمریکا دارد، آمریکا بهراحتی تعرفه میگذارد و چین را اذیت میکند، ولی چین چنین ابزاری ندارد؛ چون آمریکا بزرگترین شریک تجاری چین است؛ بنابراین چین تلاشش در 20 سال گذشته این بوده که جایگزینی برای این صادرات کالای آمریکایی پیدا کند.
چین قصد داشت اروپا را جایگزین آمریکا بهعنوان اصلیترین شریک راهبردی تجاری خودش کند، اما حمله روسیه به اوکراین، این برنامه را به هم زد و اروپاییها ترسیدند. چین اساساً یک طرح کلان را از سال 2008 شروع کرده که وابستگیاش به آمریکا را کم کند؛ البته تا اینجایی که توانست بهرهبرد، اما تمرکزش را روی تحریک مصرف داخلی برای رشد اقتصادی گذاشته؛ البته در کنار توسعه تجارت به سازمانهای آسهآن و کشورهای بریکس و جنوب جهانی.
پس ادامه روند جنگ تعرفه برای اقتصاد آمریکا آسیبزا هم هست؟
بله، آموزههای جریان اصلی اقتصاد میگوید حمایت از صنایع داخلی با وضع تعرفه سبب میشود خلاقیت، نوآوری، تکنولوژی و بهرهوری از صنعت داخلی آمریکا گرفته شود و این احتمال وجود دارد که در حوزه نوآوری و خلاقیت باعث آسیب در داخل آمریکا شود.
نکته دوم هم ضعف زیرساختهای آمریکاست. رتبه زیرساخت آمریکا c منفی اعلام شده است؛ یعنی زیرساختهای آمریکا خیلی زمان نیاز دارد تا به نقطهای برسد که بخواهد به خلاقیت و نوآوری رشد اقتصادی برسد و با تعرفه محقق نمیشود. اما چین زیرساخت و زنجیره تامین را کاملا در خود دارد.
نکته سوم اینکه این تعرفه گذاشتن، انگیزه کشورهای دیگر برای خرید اوراق قرضه آمریکا را کاهش میدهد. کشورهای دیگر در مقیاس بزرگ به آمریکا کالا صادر میکردند و با پول آن اوراق قرضه آمریکا را میخریدند. اکنون با وضع تعرفههای شدید، کشورهای دیگر آنقدر صادرات به آمریکا نخواهند داشت که اوراق قرضه بخرند و این، کسری بودجه آمریکا را عمیقتر میکند؛ یعنی آمریکایی که یک تریلیون دلار در سال کسری بودجه خود را با فروش اوراق حل میکرد، از این نعمت محروم میشود.
چهارمین موضوع هم خطر رکود است که مؤسسات معتبر احتمال بروز رکود در آمریکا را تا 60 درصد هم برآورد کردهاند.
خب، اگر این رکود اتفاق بیفتد آن چیزی که آمریکا میخواست و هدف ترامپ بود، محقق نخواهد شد.
تعرفههای آمریکا چه مزایا و معایبی برای اقتصاد ایران دارد؟
کاهش قیمت نفت به زیان ماست، اما در یکسری بازارهای صادراتی به نفع ما میشود؛ چون کشورها علیه واردات کالا از آمریکا تعرفه میگذارند؛ مثلا چین علیه واردات پسته از آمریکا تعرفه گذاشته و اکنون پسته ایران میتواند راهی بازار چین شود.
ضمن اینکه تجارت در دنیا دارد به جای جهانی شدن، منطقهای میشود. درنتیجه اولا نقش همسایهها و ثانیا نقش پیمانهای منطقهای مثل همین اتحادیه تجاری اوراسیا یا خیلی خیلی کمتر اکو یا شانگهای و بریکس بیشتر خیلی پررنگ میشود و به نفع ماست. ببینید حدود 60 درصد صادرات همه کشورها به همسایگان آنهاست. در دنیا فرصتهای خیلی زیادی برای ایران فراهم میشود چون حتما طرح کمربند - جاده چین دوباره شدت میگیرد و ترانزیت برای ما نقش و اهمیت جدی پیدا میکند.
الان همه در دنیا نشستهاندو فکر میکنند، پژوهش میکنند که این تعرفهها چه فرصتهایی را خلق میکند. ما نباید حرفهای کلی بزنیم حرفهای کلی بیفایده، واقعا پژوهشگاهها و دانشگاهها و اتاق بازرگانی ایران و هر کسی که دستش میرسد باید بیاید و تحقیق کند و فرصتهای اقتصادی برای ایران مثل پسته را پیدا کند. حتما دهها و صدها فرصت دیگر از این جنگ تعرفه برای ایران وجود دارد.
کد خبر 936356 منبع: روزنامه همشهری برچسبها ایران و آمریکا دونالد ترامپ تعرفه
-
پنجشنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۱:۲۲
-
۱۲ بازديد
-

-
عصر کرد
لینک کوتاه:
https://www.asrekurd.ir/Fa/News/983538/